دو تا از مباحث پذیرفته شده در فلسفه اسلامی باطل بودن تسلسل وجودی و دور وجودی است. در این نوشتار نشان خواهم داد که تسلسل وجودی و دور وجودی لزوما باطل نیستند. برای این دو عبارت-تسلسل وجودی و دور وجودی- تعریف ساده ای خواهم اورد و نشان خواهم داد که گاهی تسلسل وجودی و دور وجودی درست هستند و البته در برخی موارد نیز باطل هستند.
برای آمادگی اذهان جهت توجه به نظرات مخالف فلسفی با بحث دور وجودی آغاز می کنم و مثالی می آورم که دور وجودی لازمه خلقت آن مثال است و بدون دور وجودی عملا خلقت صورت نمی گیرد.
دور وجودی یعنی آنکه “الف” موجب “ب” باشد، “ب” موجب “ج” باشد و “ج” موجب “الف” باشد. یعنی حقایق در یک دور به هم وابسته باشند و در واقع هیچ وجودی ابتدائا و مستقل از دیگری موجود نباشد. بحث درباره این مفهوم از دور وجودی نیازمند مقدمات و اندیشه بسیاری است. در این نوشتار نشان خواهم داد که در دور وجودی امکان تولید هست. به عبارتی در یک دور ممکن است چیزهایی خلق شوند که قبلا نبوده اند بدون آنکه تغییری در موجودات اولیه ایجاد شود. یعنی هم موجودات اولیه تغییر ثابت بمانند و هم خلقت رخ می دهد و چیزهایی موجود شود.
آشکارترین مفهوم وجودی “فهم” است. مشهور است که عبارت “من می اندیشم، پس هستم” یک گزاره ضروری است. یعنی به سادگی نمی توان آن را ابطال کرد. به باور من “فهم” از طریق دور وجودی امکان پذیر است و ایجاد می شود. انسان ها با شنیدن یا دیدن چند حقیقت خارجی یا گزاره علمی شروع به فهمیدن می کنند. فهم انسانها با یکدیگر، اگر چه با چند گزاره معین شروع شود، متفاوت است و بر اثر فهم چند گزاره معین و ابتدایی، گزاره های حقیقی دیگری در اذهان فهمیده می شود و به این ترتیب علم شکل می گیرد و معرفت معنا می یابد. بنابراین ظاهرا “فهم” در یک دور وجودی خلق می شود.
تسلسل وجودی یعنی آنکه وجود A1 به وجود A2 وابسته باشد. وجود A2 به وجود A3 وابسته باشد و این مسیر تا بینهایت ادامه داشته باشد. با مثالی ساده نشان خواهم داد که تسلسل وجودی گاهی لازمه جهانی است که ما می شناسیم. برای این منظور از یکی از مثالهای فردی به نام زنون الئایی استفاده خواهم کرد. زنون با این مثال، که بر اثر درک نادرست مفهوم بی نهایت شکل گرفته بود، در ظاهر اثبات کرد که حرکت محال است. در این مثال نشان خواهم که حرکت وجود دارد و حرکت، همانگونه که از طریق مثال زنون فهمیده می شود، بر اثر تسلسل در جهانی که ما می شناسیم ایجاد می شود.
با توجه به نقص علم امروز بشری و ادعاهای مکانیک کوانتوم، که جهان را گسسته می داند، باید بگویم که موجودات در جهان فلسفی صرفا فیزیکی نیستند. همچنین مدعیان فیزیک کوانتوم همه موجودات را گسسته نمی دانند. مثلا همچنان مکان به عنوان یک حقیقت پیوسته نگریسته می شود. فهم، آگاهی، حالات انسانی و بسیاری از مفاهیمی که هنوز به طور عام و گسترده زیر سوال نرفته اند همچنان پیوسته نگریسته می شوند. البته برخی مثلا مکان را مفهومی ذهنی میدانند که دارای اصالت حقیقی نیست و مثال بارز آن امانوئل کانت فیلسوف آلمانی است که مفهوم زمان و مکان را ظرف می دانست. در این نوشتار برای فهم مساله تسلسل وجودی در این نوشتار باید اقلا یک حقیقت وجودی را پیوسته فرض کنیم. شاید بتوان حرکت را در هر حقیقت وجودی، همچنان که من درباره مکان نشان خواهم داد، به کار برد. حرکت را در این نوشتار به مفهوم “شدن” یا آنچه “یکون” در باره آن گفته می شود، به کار می برم.
مثال زنون: این مثال در کتاب تاریخ فلسفه نوشته کاپلستون موجود است که در زیر به نقل از ویکیپدیا آن را می اورم.
آشیل تصمیم میگیرد با یکی از کندترین رقبای خود، لاک پشت، مسابقهٔ دو بدهد. او لطف میکند و میگذارد لاک پشت از نقطه ای جلوتر از او مسابقه را شروع کند. وقتی آشیل از نقطهٔ شروع خود حرکت میکند، لاک پشت قبلاً یک مسافتی پیش رفتهاست و مدتی طول میکشد، البته نه خیلی زیاد، تا آشیل به نقطه ای برسد که لاک پشت حرکتش را از آن جا شروع کردهاست. مسلماً تصور میکنیم آشیل، تیزپاترین دونده در میان یونانیانِ اعزام شده به تروا، بیش از این عقب نخواهد ماند: هر چقدر هم مسیر مسابقه کوتاه و فاصلهٔ اولیهٔ لاک پشت از آشیل زیاد باشد، آشیل باید زودتر به خط پایان برسد. اما در واقع اینطور نیست؛ زیرا مدتی طول میکشد تا آشیل به نقطه ای برسد که لاک پشت از آن جا راه افتاده، و لاک پشت در این مدت خود را کمی جلو کشانده است. زمانی که آشیل به آن نقطه برسد، لاک پشت جلوتر است. پس آشیل به سمت نقطه ای میدود که لاک پشت از آن جا راه افتاده و لاک پشت در این مدت خود را کمی جلو کشاندهاست. زمانی که آشیل به آن نقطه برسد، لاک پشت جلوتر است پس آشیل به سمت نقطه ای میدود که لاک پشت هم اینک هست و مدتی طول میکشد تا به آن نقطه برسد. مسلماً در طول این مدت لاک پشت باز کمی دیگر خود را جلو کشاندهاست. آشیل مثل سایه لاک پشت را تعقیب میکند، اما زمانی که به نقطه ای میرسد که لاک پشت بوده، لاک پشت باز هم اندکی جلو رفتهاست و آشیل هنوز به او نرسیدهاست این ماجرا تا ابد ادامه مییابد، زیرا همواره مدتی طول میکشد تا آشیل فاصلهٔ میان خودش و لاک پشت را طی کند، و هر قدر هم که لاک پشت کند حرکت کند بخشی از مسافت را در زمان حرکت خود طی میکند و دیگر در نقطهٔ قبل نیست و از آن نقطه جلوتر است. پس به هر حال هر چقدر هم این زنجیره را ادامه دهیم، آشیل هرگز به لاک پشت نمیرسد، چه رسد به این که از او جلوتر بزند. پس مسلماً وقتی که مسابقه در نهایت به پایان میرسد، لاک پشت از آشیل جلوتر است.
این مثال، که از آن به پارادوکس زنون یاد می شود، ظاهرا نشان میدهد که ما نه تنها نمیتوانیم به دوندهٔ کندتر از خودمان برسیم، بلکه اصلاً نمیتوانیم در استادیوم بدویم.
اشکال آشکار این مثال، که در نتیجه گیری مغلطه می کند و به خیال خود یک پارادوکس است، درک نکردن مفهوم بی نهایت یا به تعبیر ریاضیات امروز مفهوم “حد به سمت بی نهایت” است. به عبارت دیگر اگر فردی به ریاضیات ومفهوم دنباله ها آشنا باشد در می یابد که آشیل سرانجام پس از زمانی به لاک پشت می رسد و از او جلو می زند.
با فرض بیشتر بودن سرعت لاک پشت واضح است که فاصله آشیل با لاک پشت در حال کم شدن است و زمان طی این فاصله نیز در حال کوچک شدن است. قطعه بی نهایت دارای طول صفر است و در زمان صفر طی می شود و اشیل پس از آن جلو میزند.(این مفهوم حد است که به زبان نوشتاری در آورده ام)
برخی از علت تامه در فلسفه بهره می گیرند. به عبارتی مدعی هستند که علت تامه عامل معلول است. اینها از مفهوم حرکت در علت تامه پرهیز دارند. همانگونه در نوشتاری دیگر گفته گفته ام، وجود آن است که “می شود”. یعنی حرکت صفت لازم و وجوبی موجود است. خداوند، که در دنیای امروز عمدتا از جنس اعتقاد است، وجود را خلق کرده است. درباره خداوند و نسبت دادن حرکت و همینطور فعل و حتی خلقت قائل به تنزیه هستم. بحث در این باره در نوشتاری دیگر آمده است.
۲ نظر
تعقيب: فلسفه اسلامی - چند نظر در باب دین و عقل
تعقيب: نکته ای درباره تسلسل - چند نظر در باب دین و عقل